قصه تنهائی من. وحشت از جدائیه جدائی از خاطره ها. از دست بی وفائیه وحشتم از عاشقی نیست. بلکه از فاصله هاست حراسم از پرپر شدن. توآغوش خاطره هاست آخره همه عاشقی ها قصه بی وفائیه تنهائی نشستنم. بهتر از آشنائیه پناه تنهائیه دل عکس های یادگاریه تو قلبم شکستی و دل یاد گرفت شکستنو بزار فراموشش بشه دل دادن و دل بستن | |
موضوع مطلب : قصه ی بی وفایی